گفت وگوی روزنامه همشهری با احسان ذبيحي فر، آهنگساز و نوازنده كمانچه


گفت وگو : سید ابوالحسن مختاباد
از ده سالگی وبا ساز پیانو وارد دنیای موسیقی شد. پس از آن به هنرستان موسیقی سوره رفت و نزد چهر ه هایی چون وارطان ساهاكیان، محسن الهامیان و درویش رضا منظمی آموزش دید. در هنرستان كمانچه را به عنوان ساز تخصصی خود انتخاب كرد و از سال سوم هنرستان تا امروز در زمینه نوازندگی كمانچه از تجربه و تكنیك اردشیر كامكار به عنوان معلم كمانچه استفاده كرده و می كند. بعد از اتمام هنرستان وارد دانشكده موسیقی شد و در دانشگاه از حضور استادانی چون هوشنگ كامكار و شریف لطفی استفاده كرد. ذبیحی فر معتقد است كه شریف لطفی در تغییر نگاه وی به موسیقی تأثیری جدی داشته است.
وی از محسن الهامیان هارمونی را آموخت و در دانشگاه با هادی منتظری كار كرد. اگر چه معتقد است بسیاری از تكنیك ها و ظرایف كمانچه نوازی را از اردشیر كامكار آموخته است و از این بابت خود را بسیار به وی مدیون می داند. به بهانه انتشار آلبوم سایه روشن مهتاب گفت وگویی با وی انجام داده ایم كه می خوانید:

 

  • گروه مهتاب را از چه زمانی شكل دادید؟
    • این گروه قبل از سال ۷۷ تشكیل شده بود، اما اولین كنسرت رسمی ما در شهریور ماه ۷۷ در تالار رودكی برگزار شد. پس از آن هم فعالیت ها ادامه داشت تا این كه همان گروه با تغییراتی از سال ۷۹ شروع به تمرین «سایه روشن مهتاب» كرد.
  • چگونه به این تصمیم رسیدید كه كار را به صورت نوار بیرون دهید؟
    • در ابتدا قرار بود كنسرت بدهیم و صحبتی از ضبط كار نبود. برنامه قرار بود در دو بخش آماده شود؛ یك بخش همین قطعات و بخش دیگر نیز در سه گاه. یكی از ویژگی های مثبت گروه مهتاب این بود كه تمام تمركز و ذهنیتم روی كار فنی گروه متمركز و كارهای اجرایی و اداری به عهده خود بچه ها بود. در واقع علی رغم این كه از من به عنوان سرپرست گروه یاد می شد، عملاً و تا حد امكان برخی از اعضای گروه به تالار رفت و آمد می كردند و هماهنگی های لازم را انجام می دادند و از این بابت فرصتی مناسب و مغتنم در اختیار داشتم كه فارغ از دغدغه ها و گرفتاری های اداری، بیشتر به مسایل فنی و موسیقایی فكر كنم. به هر حال از سال ۷۹ تمرین ها را شروع كردیم. تالار وحدت هم به ما اتاقی برای تمرین داد. در آن زمان مسئول امور اجرایی مركز موسیقی آقای سلیمی بودند كه به گروه مساعدت خوبی كردند. در همین ایام با آقای بسطامی برای اجرای آواز این كار مذاكراتی داشتیم و پس از این كه تمرینات به مراحل مطلوب تری رسید كار را برای ایشان فرستادیم. آقای بسطامی هم برای اجرای كار بسیار ابراز علاقه مندی كرد و قرارهای اولیه را گذاشتیم. هر چند با توجه به شرایط ویژه كار و خواسته هایی كه داشتیم مطمئن نبودم هماهنگی های لازم برای اجرای كار با ایشان انجام شود،ولی به هر حال ایشان باید به تهران می آمد و تمرینات را شروع می كردیم تا مطابق برنامه زمانی كار به انجام برسد. بعد از حدود یك ماه برادر ایشان تماس گرفتند و گفتند برای آقای بسطامی مشكلی پیش آمده و ایشان به سفر دیگری رفته اند و با توجه به شرایط موجود و برنامه زمانی مان منتظرشان نمانیم. از سوی دیگر تالار برای ما تاریخ تعیین كرده و هنوز خواننده نداشتیم. كار هم در مجموع سنگینی و شرایط خاص خود را داشت و به همین دلیل نمی شد با هر خواننده ای وارد مذاكره شد. با هیچ یك از خواننده هایی هم كه صحبت كردیم به دلایل معلوم به نتیجه نرسیدیم. علاوه بر این با مسایل جالب دیگری هم روبه رو بودیم. در حالی كه كار به مراحل اجرا نزدیك تر شده بود، رئیس تالار وحدت از ما خواست كه قرارداد ببندیم و وقتی برای عقد قرارداد رفتیم ایشان از ما درخواست های عجیب و غریبی داشت؛ مثلاً نصف بلیت های تالار را برای هر شب پیش خرید كنیم و بهای آن را نقد بپردازیم. وقتی جریان را با بچه ها در میان گذاشتیم تصمیم گرفتیم و شاید ترجیح دادیم كنسرت ندهیم. ولی با توجه به تمرین هایی كه كرده بودیم و زمانی كه صرف شده بود، تصمیم براین شد كه كار را به صورت استودیویی و برای یادگار ضبط كنیم.
  • در صحبت های خودتان به این نكته اشاره كردید كه كار سنگین بود و از عهده هر گروهی برنمی آمد. در این باره توضیح بیشتری بدهید.
    • خب عموماً اجرای آثار چند صدایی در گروه سازهای ایرانی برای نوازندگان چندان ساده به نظر نمی رسد. خصوصاً در مورد این كار كه شرایط و پیچیدگی های خاص خود را داشت و وسواس و دقت اجرایی بیشتری را می طلبید. همین تبعاً نیاز به توان، درك و حوصله بیشتر برای نوازندگان در نتیجه اختصاص زمان زیادتری برای آماده سازی كار داشت. این همان چیزی است كه بسیاری از گروه ها احتمالاً بدنبالش نیستند و شاید هم فرصت و شرایطش را ندارند.
  • فواصل تمرین شما چگونه بود؟
    • هفته ای دو جلسه و به صورت واقعاً منظم تمرین می كردیم. البته به جز تمرینات كل گروه، تمرینات بخش های جداگانه سازی هم داشتیم. بچه ها با عشق و علاقه از راه های مختلف می آمدند و شرایط سختی را پشت سر گذاشتند. هنوز هم بعد از این همه مدت، همگی این كار را با تمام خاطراتش دوست دارند.
  • تمرینات شما مدت زیادی طول كشید(۴ سال)، می توانم بپرسم چرا؟
    • كار ما گروهی بود و نوازندگی گروهی در ایران تعریف مشخصی ندارد و هنوز بسیاری از مفاهیم اساسی و اصولی گروه نوازی در ایران تثبیت نشده است. یعنی هنوز تعریف روشن و دقیقی از كار گروهی موسیقی ایرانی، نوازندگی در گروه، فرهنگ گروه نوازی و شرایط و ویژگی های یك گروه خوب وجود ندارد. هنوز اهمیت مسایل اولیه ای مثل نحوه تمرین كردن، كوك دقیق و همسان سازی آن، جایگاه و نقش متقابل سازها و اهمیت برابرشان، نت نوازی، مسئولیت پذیری و اجرای دقیق كار با تمام ظرایفش از قبیل نوانس و… در گروه نوازی نهادینه نشده است تا در مسیر تجربه اش به نتایج فراگیر و معلومی برسد. به همین دلایل خیلی از تمرینات ما صرف این شد تا برای اجرای بهتر و مطلوب تر كار، حداقل بخشی از اصول گروه نوازی را به زعم خودمان و در حد درك و توانمان با هم تجربه و هماهنگ كنیم. متد تجربه شده ای هم در این زمینه وجود ندارد. برای ما هم همیشه تمیزی، دقت و صحت اجرا بسیار مهم بود. بنابر این شاید بتوان گفت تمرینات ما به نوعی فرسایشی بود و زیاد طول كشید. خودم این مسأله را قبول دارم.
  • چند وقت پیش طی صحبتی كه با آقای متبسم داشتم ایشان می گفت گاهی اتفاق می افتد كه ملودی را ساده و بدون سازبندی مشخص می نویسد . بعد گروه ابتدا روی غنی سازی قطعات نظر می دهند. البته گروه دستان تجربه های زیادی در زمینه ی گروه نوازی و كارگروهی دارند. می خواستم از شما بپرسم كه در كار شما هم این اتفاق می افتد یا از قبل همه چیز طراحی شده است؟
    • البته بسیاری از گروه های سنتی در كشورهای شرقی به همین شكل كار می كنند. این كه همه اعضای گروه در كنار هم بنشینند و بعد از مشخص شدن سوژه و درون مایه اصلی كار، همگی آن را پرداخت كنند ایده آل من است و امیدوارم تحقق پیدا كند. ولی این مسأله در ایران مستلزم اتفاقات خاصی است. جدای از مبانی تئوری و علمی موسیقی ایرانی و لزوم اتفاق نظر در حداقل وجوه كلی آن، این مسأله به سواد موسیقایی، درك و توانایی تك تك اعضا، تجربه های اجرایی گروهی و خیلی موارد دیگر كه قبلاً هم گفتم بستگی دارد تا به آن نتیجه و به شكل مطلوبی برسد.
      در كار ما سعی براین بود كه كلیات مجموعه از قبل نت به نت مشخص باشد. ما در كار پارتی تور داشتیم و بچه ها از روی نت می زدند. طرح كلی بخش های بداهه هم از پیش طراحی شده بود. من حتی قسمت های مربوط به تنبك و دف را نت به نت نوشته بودم. البته در تمرینات از پیشنهادات خود بچه ها در ساز تخصصی شان استفاده می كردم و الان در خیلی از قسمت ها جای پای خود بچه ها در كار دیده می شود.
  • آیا می خواهید توضیح بیشتری بدهید؟
    • باید اضافه كنم دو قطعه برگ ریزان و بهار غم انگیز را به قصد پایان نامه كار كرده بودم كه به عنوان استاد راهنما جناب آقای درویشی راهنمای من بودند.
  • چگونه این ایده در ذهن شما شكل گرفت و چه پیشینه ای در موسیقی ایرانی سبب شد كه شما به سمت چنین كارهایی رو بیاورید؟
    • منظورتان پلی تنالیته و پلی مدالیته كه نیست. منظورتان اساس كل مجموعه است؟
      هنوز اهمیت مسایل اولیه ای مثل نحوه تمرین كردن، كوك دقیق و همسان سازی آن، جایگاه و نقش متقابل سازها و اهمیت برابرشان، نت نوازی، مسئولیت پذیری و اجرای دقیق كار با تمام ظرایفش از قبیل نوانس و… در گروه نوازی نهادینه نشده است تا در مسیر تجربه اش به نتایج فراگیرو معلومی برسد
  • شما سراغ یك سری از قطعاتی رفتید كه سازبندی پیچیده تری و در نهایت زحمت بیشتری دارد، این مسئله چگونه به ذهنتان رسید؟
    • گروه نوازی در موسیقی ایرانی و شیوه های مختلف آن یكی از دغدغه های من بوده و هست. نوع و گونه موسیقی گروهی، سازبندی، تنظیم، شیوه اجرا و در عین حال كارها و تجربه هایی كه تاكنون در این زمینه ها انجام شده است مثل آثار آقای دهلوی و كارهای گروه شیدا و عارف و آثار دیگر مورد توجه من بوده. در این میان كارهای گروه شیدا و عارف و چاوش ها را خیلی دوست دارم. همیشه دوست داشتیم اگر گروهی تشكیل دادیم این كارها را بازسازی و اجرا كنیم. هر چند كه خوشبختانه در دانشگاه این امكان تا حدی برایمان فراهم شد. یا مثلاً خیلی دوست داشتم كارهایی مثل مجموعه «بامداد» استمرار داشته باشد. ولی به هر حال مدتی است كه به دلایل مختلف از كارهایی از این دست خبری نیست. شاید بهتر باشد در اینجا به این نكته هم اشاره كنم كه ذهنیت سایه روشن مهتاب مطمئناً آگاهانه و یا ناآگاهانه تحت تأثیر چنین آثاری بوده است.
      به هر حال خیلی علاقه داشتم به طور خاص تر در مورد هارمونی و سازبندی در گروه سازهای ایرانی تجربه هایی داشته باشم. در ایران علی رغم تجربیات انجام شده هنوز ساختار مشخص و تثبیت شده ای برای سازبندی یك گروه وجود ندارد. مثلاً هنوز تعداد سازها برای تناسب و توازن صوتی در یك گروه مشخص نیست. مشكلات ساختاری سازها به علاوه مشكلاتی كه قبلاً هم گفتم همه از معضلات اساسی در گروه نوازی اند. در واقع تمام تجربیاتی كه من به دنبالشان بودم باعث شدند این مجموعه شكل بگیرد. البته به علاوه یك گروه خوب. منظورم از گروه خوب، یك گروه با نوازنده های صرفاً حرفه ای نیست. به نظر من یكی از اصول اولیه یك گروه خوب برقراری ارتباط صحیح و مطلوب بین اعضا و اخلاق و منش گروهی بین آنهاست و طبیعتاً آنها باید به یك تعریف واحد و یا همان تعریفی كه از اركستر می شود ایمان داشته باشند. گروهی كه قرار است در نهایت نقش یك ساز را ایفا كند؛ یك ساز بزرگ به نام اركستر.
  • شما آلبوم «سیاه مشق» آقای آذرسینا را شنیده اید؟
    • بخش بسیار كوتاهی از آن را به خاطر آشنایی با آقای شاه محمدی یك بار در حضورشان شنیدم.
  • فكر می كنید كارهای گروه دستان، بوی نوروز یا همان بامداد چه تأثیراتی بر كار شما داشت؟
    • قطعاً تأثیراتی داشته اند، چون آنها را بارها شنیده ام و در پیشینه ذهنی و شنیداری ام بوده اند ولی هیچ وقت رسماً از آنها استفاده نكرده ام. خود من شاید بتوانم رد پا و تأثیر بسیاری از آهنگ هایی كه شنیده ام از تك نوازی های آقای كسایی تا… را در كارهایم پیدا كنم. نه فقط من كه تمام آهنگسازان همینطورند. كسی نمی تواند حافظه و آرشیو شنیداری اش و فرهنگ ناشی از آن را از بین ببرد. من هم عموماً بعد از این كه كار تمام می شود اگر متوجه چنین تأثیراتی شوم سعی نمی كنم آنها را از كار حذف كنم. مگر این كه تأثیر یا شباهت خاصی را دوست نداشته باشم.
  • فضای قطعه راز و نیاز آقای علیزاده به نوعی خود را در وسط چهار مضراب نشان می دهد. در این باره چه حرفی برای گفتن دارید؟
    • در این موردی كه می فرمایید من چنین چیزی را احساس نمی كنم. اما به طور مثال بخش اول قطعه برگ ریزان از نظر خودم به جهت فرم و فضا متأثر از خزان آقای علیزاده است كه كاملاً هم آگاهانه است. به طور مشخص تر می خواستم در درون مایه و فرم بیانی این تأثیر را تجربه كنم نه این كه قصدی برای شبیه كردن این به آن داشته باشم. چون من هرگاه این قطعه را می شنوم خاطره ای در ذهنم تداعی می شود و آن را خیلی دوست دارم. هر چند كه این هم كاملاً شخصی است و ممكن است بسیاری از شنوندگان چنین تأثیر و شباهتی را استنباط نكنند.
  • چه خاطره ای؟
    • من موسیقی را با نوع ایرانی آن شروع نكردم و یك سری نوارهای خاص باعث شدند به موسیقی ایرانی علاقه مند شوم. به هر حال برگ ریزان به جهت حسی برای من راوی نوعی خاطره است و ارتباط عاطفی خاصی با آن دارم.
  • فضای تصنیف غریبانه هم گاهی به بیات ترك علیزاده سری می زند؟
    • قبلاً هم گفتم، من آگاهانه چنین احساس و قصدی نداشته ام و در این مورد هم شاید احساس و برداشت شما و یا بعضاً شنوندگان دیگر این باشد كه در هر صورت برای من قابل احترام و ارزش است.
  • می خواهم روی بخشی از كار صحبت كنیم كه در واقع وجه ممیز كار شما با كارهای پلی فونیك درموسیقی ایران است. كارهایی كه عمدتاً در پلی فونیك شنیدیم، چند صدایی بوده، نه به این معنی كه روی آواز و شعر تكیه كنند. مثلاً در قطعه خاصی كه بر فرض یكی در دستگاه چهارگاه باشد و دیگری در دشتی و دو خواننده این قطعات را با شعر بخوانند(سایه روشن مهتاب). بلكه در كارهایی چون «راز نو» آقای علیزاده بیشتر وله های صوتی بوده. سئوال من این است، از چه زمانی به ذهنتان رسیدكه دو دستگاه را می توان كنار هم قرار داد؟
    • مسلماً ریشه این موضوع در تجربیات شنیداری مان از موسیقی غربی است. طبیعتاً هر كسی كه هارمونی، فرم و… می خواند و قطعات مربوط به آن را آنالیز می كند به آثاری كه پلی تنالیته و پلی مدالیته هستند نیز برمی خورد. برای من هم به همین صورت چنین پس زمینه ای ایجاد شد و برای درك بهتر و بیشتر آن تجربه هایی هم انجام دادم. در موسیقی ایرانی هم اولین بار در همین قطعه بهار غم انگیز این تكنیك را تجربه كردم. یك بار در جایی مثنوی بهار غم انگیز آقای امیر هوشنگ ابتهاج را با اجرایی شنیدم كه اصلاً خوشم نیامد و احساس خوبی نداشتم. به دلیل اینكه شخصاً علاقه خاصی به این مثنوی داشته ام. برای همین تصمیم گرفتم روی آن كار كنم. برای شروع فضای دشتی را بسیار با آن متناسب می دیدم، اما بعد از مدتی كه بیتهای اولیه را كار كرده بودم احساس كردم تمام شعر را نمی توان با همان روند ادامه داد. احساس می كردم این شعر در عین تمام احساساتی كه دارد بسیار باشكوه است در حالی كه آهنگی كه من برای آن می نوشتم تمام اینها را بیان نمی كرد. بعد هاله ای از چیزی كه امروز می شنوید (مثلاً دشتی و چهارگاه) به نظرم رسید. مدتی با خودم و شعر درگیر بودم تا اینكه دل به دریا زدم و نوشتم. اول دشتی و چهارگاه به صورت توأمان و در ادامه روند به همین شكلی كه هست بعداز نوشتن آن را با ساز تست كردم، بعد اتود زدیم و در نهایت تصمیم گرفتم به این شكل كار شود. به قصد نوآوری هم چنین كاری نكردم.
  • این دو در چه فواصلی كار شد؟
    • دشتی «لا» و چهارگاه «ر» كه هر دو تناسبات فعال دارند اما دو مُد مختلف هستند. به هر حال بسته به تأثیر مورد نظر و با توجه به سایر موارد مربوط، در صورت نیاز می توان از هر مُدی و با هر نسبتی در تركیب آنها با یكدیگر استفاده كرد.
  • در این رابطه با چه مشكلاتی روبرو بودید؟
    • جدای از مسائلی كه قبلاً اشاره كردم و مشكل فواصل و پرده بندی سازها، موضوع اصلی، گروهی بود كه این قطعات را اجرا كند. خُب به هر حال بعضی از قسمتهای آن برای نوازندگان عجیب و غیرعادی به نظر می رسید. چنین تجربه ای هم به این شكل در موسیقی ایرانی وجود نداشت. ولی باید آزمایش می كردم و با عكس العملهای مختلفی هم در بین بچه ها مواجه شدم. حتی آن اوایل كه كار را در مجموع می شنیدیم، برای بعضی از بچه ها چندان خوشایند نبود، ولی من لذت می بردم.
  • كار خود را با كامپیوتر تست نكردید؟
    • خیر، البته چنین موضوعی را در قطعات دیگر به غیر از موسیقی با فواصل ایرانی تست كرده بودم. چون امكان اجرای فواصل ایرانی را در كامپیوتر نداشتم.
  • زمانی كه كار برای ضبط به استودیو رفت آیا هر دو خواننده با هم می خواندند؟
    • با توجه به همراهی و همزمانی مُدها با یكدیگر و نوع بسترسازی گروه برای آواز، اجرای آواز این كار شرایط و پیچیدگیهای خاص خود را داشت. در عین حال هر دو صدا به یك اندازه اهمیت داشتند (نه اینكه یكی اصل و دیگری فرع باشد) و نیاز بود یكدیگر را توأمان بشنوند و اصطلاحاً رزونانس گیری كنند. چون قبلاً هم تست كرده بودم كه اگر جدا خوانده شود نتایج نامطلوبی خواهد داشت. در نتیجه هر دو خواننده باید با هم تمرین می كردند و این اتفاق هم افتاد. علی رغم اینكه حتی تجربه شنیداری اش هم در موسیقی ایرانی سابقه نداشت، خوشبختانه آقای كامكار و خانم تجدد شرایط كار را به خوبی درك می كردند و تمرین های خوبی هم داشتیم. در نهایت نتیجه هم رضایتبخش بود.
  • در استودیو كار را با هم خواندند یا جدا؟
    • در استودیو با هم خواندند ولی جدا ضبط شد. به این معنی كه فرض كنید خانم تجدد می خواندند و آقای كامكار روی صدای ایشان می خواندند و بعضاً در قسمت هایی كه مشكل پیش می آمد، دوباره خانم تجدد روی صدای آقای كامكار می خواندند. اساساً یكی از مشكلاتی كه در ایران با آن روبه رو هستیم ضبط صدا در استودیو است. همین كار وقتی سر تمرین گروهی اجرا می شد یك جور دیگر صدا می داد. ولی به دلیل اینكه استودیوها این امكان را ندارند كه به صورت گروهی و با كوالیته بالا كارها را ضبط كنند، مجبور هستیم برای حصول كیفیت صوتی بهتر، سازها را جدا جدا ضبط و در نهایت میكس كنیم. هر چند باز تمهیداتی اندیشیدیم. مثلاً یك نوازنده كه می زد نوازنده های دیگر حتماً صدای آن را می شنیدند و بعضی از آنها در پایان دوباره نوازی می شدند.
  • ضبط استودیویی كار چقدر طول كشید؟
    • از سال ۸۰ شروع كردیم و تا اوایل سال ۸۲ ضبط و میكس كار طول كشید.
  • چند ساعت به استودیو رفتید؟
    • خوشبختانه چون بچه های استودیو از دوستانمان بودند یك قرارداد توافقی و كلی بستیم.
  • در استودیو حوزه هنری كار ضبط شد؟
    • خیر، در یك استودیوی دیجیتال خصوصی بود كه فكر می كنم از اولین هایی بودیم كه كار جدی موسیقی ایرانی را به شكل دیجیتال در ایران ضبط كردیم. چون زمانی كه ما شروع كردیم چنین چیزی را نشنیده بودیم و تجربه نشده بود كه آثار دیگر چگونه صدا می دهند. بعضی از دوستانمان هم با این موضوع زیاد مشكل داشته اند، ولی ما می خواستیم تجربه كنیم و با بخش صدابرداری توافق كردیم كه هر طور مایلند كار كنند و تجربه كنند و ما هم هر ساعت و هر میزانی كه خواستیم ضبط كنیم. به این شكل هر دو به خواسته هایمان رسیدیم.
  • حوزه هنری چگونه اجازه بیرون دادن این نوار را داد؟
    • ما در حال ضبط كار برای خود بودیم كه دوستان پیشنهاد دادند با شركتهای ضبط و تولید نوارهای موسیقی صحبت كنیم. به هر حال یكی از قطعات كه ضبط و میكس اولیه شد به عنوان نمونه به چند شركت ارائه كردیم. بماند كه در این مذاكرات بعضاً چه مسائل جالب و خنده داری (از نگاه خودمان) می شنیدیم و این شركتها حاضر به خرید و سرمایه گذاری روی چه آثاری بودند. هر كدام هم به شكلی در نهایت جواب سر بالا می دادند. در همین حین یكی از دوستان پیشنهاد كرد كار را به حوزه هنری بدهیم. ما اصلاً به آن فكر نكرده بودیم. قبلاً هم شنیده بودیم حوزه پخش خوبی ندارد. (در حال حاضر پخش را به لاله زار سپرده و كار بهتری را ارائه می دهد.) با آقای مهدوی صحبت كردیم و ایشان گفتند باید در شورا مطرح شود. در آن زمان آقایان فاطمی و اسعدی هم از اعضای شورا بودند. كار را شنیدند و قرار شد من برای توضیحاتی به آنجا بروم. من هم فضای كار را برای شورا توضیح دادم و قرار شد حوزه، كار را تولید كند. به هر حال فكر می كنم یكی از سیاستهای مركز موسیقی حوزه حمایت از موسیقیدانان جوان است.
  • دقیقاً چه نوع حمایتی از شما شد، آیا حق الزحمه آهنگسازی به شما دادند یا فقط در حد انتشار كار بود؟
    • آقای مهدوی به من گفتند ما بالاترین مبلغ كه در قراردادهایمان ثبت می شود را به شما می پردازیم. من دقیقاً نمی دانم كه شرایط حوزه به چه شكل است. نه! به آن شكل كه شما می گویید به ما حق الزحمه ای تعلق نگرفت.
  • یعنی حوزه هنری بابت این كار به شما مبلغی نداد؟
    • چرا! حوزه هنری مهمترین هزینه های ما را كه شامل استودیو و قرارداد داخلی مان بود به طور كامل پرداخت كرد. ولی به من و نوازنده ها چیزی تعلق نگرفت. در واقع در شرایط موجود چنین توقعی هم نداشتیم. به هر حال هزینه هایمان بالا بود.
  • روی بروشور شما اسم رئیس حوزه هنری نوشته شده، می خواستم بپرسم كه اگر قرار بوده حمایتی صورت بگیرد چرا عكس بچه های گروه روی بروشور نیست؟
    • البته در شرایطی كه هیچ حمایتی وجود ندارد، مركز موسیقی حوزه هنری و شخص آقای مهدوی واقعاً به ما لطف داشته اند. ولی پاسخ این سؤال را من نمی دانم. شاید این طور صلاح دانستند البته عكس گروه در CD هست.
  • اگر از شما برای جشنواره فجر دعوت شود اعلام آمادگی می كنید؟
    • اگر دعوت شویم و شرایط خوب باشد، بله. در شرایط فعلی كار گروهی موسیقی و گروه داری عملاً غیرممكن است. خود من در بسیاری از گروه ها بوده ام و دیده ام كه خیلی از آنها به دلیل عدم وجود حداقل حمایتهای لازم از هم پاشیده اند. هر چند كه خیلی از آنها هم به دلیل حواشی موجود در موسیقی ایرانی و معضلات اجتماعی آن فعالیتهایشان مختل شده است. به هر حال در ایران به دلیل عدم حمایت نهادها و ارگانهای موظف، موسیقی حرفه ای، موسیقیدان حرفه ای و اركسترهای حرفه ای (حرفه ای به معنی واقعی كلمه) وجود ندارد و این از معضلات اولیه جامعه موسیقی ایران است. به همین دلائل ادامه حیات گروه ما هم، همچون سایر گروه ها كار پرمخاطره ای است. هر چند كه ما مصمم به ادامه كار هستیم.
  • گروه شما خواننده ثابت ندارد آیا به دنبال آن نبودید؟
    • هنوز كه خواننده ثابتی نداریم. درواقع ما یك گروه اینسترومنتال (سازی) هستیم و به دلیل تنوعی كه ممكن است در نوع كارهایمان باشد در صورت نیاز، با خواننده های مختلفی كار خواهیم كرد. آنچه در این زمینه بسیار اهمیت دارد درك متقابل است كه باید وجود داشته باشد. در این كار تجربه كار كردن با آقای بیژن كامكار برایم موهبت بزرگی بود. ایشان در عین حال كه برای حرف آهنگساز اهمیت و ارزش قائل بودند پیشنهادهای به موقع و به جا هم در مورد اجرا می دادند. همسر محترمشان خانم نجمه تجدد نیزبر احساس و ارزش كار افزودند و انصافاً هر دو با مهر فراوان تجربیات ارزشمندشان را در اختیار جوانی ما قرار دادند.
  • در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمائید؟
    • امیدوارم نهادها و ارگانهای ذیربط از گروه های جوان، خودجوش و جست وجوگر، حمایتهای لازم را به عمل آورند تا تجربه ها و آثار خلاقشان عرصه ای برای محك زدن داشته باشند.